جدول جو
جدول جو

معنی معاف شدن - جستجوی لغت در جدول جو

معاف شدن
(نِ دَ)
بخشوده شدن. مورد عفو واقع شدن
لغت نامه دهخدا
معاف شدن
بر کنار شدن، رها شدن، بخشوده شدن در په گشتن بخشوده شدن عفو شدن، رها شدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

نشاندار شدن، نگارین شدن نشان کرده شدن، منقش و مخطط شدن (جامه لباس فرش) : ... و داند که هر که او را کسوت عدم بطراز و جود معلم شد
فرهنگ لغت هوشیار
وظیفه ای بعهده کسی محول شدن، از شاه یا دولت وظیفه گرفتن مواجب گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
در آمیزیدن، گرد آمد شدن گرد آورده شدن جمع شدن، ترکیب شدن: و اجسام چون مولف شدند از آن چیزی حادث شود که هم بدان اجسام مانند بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مماس شدن
تصویر مماس شدن
ساییده شدن، تلاقی کردن: (... تا تادیه کند هوایی را که ایستاده است اندر تجویف صماخ و مماس او شود و بدان عصب پیوند دو بشنود) (چهار مقاله. 12)
فرهنگ لغت هوشیار
هند ماندن شناساندن شناسانده شدن از طرف شخصی بدیگری بوسیله ذکر نام و شغل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معین شدن
تصویر معین شدن
هر نیزیدن، تعیین شدن، بر قرار شدن، معلوم شدن، آشکار گردیدن: (... تا خادم نیکبخت معین شود) (اوصاف الاشراف. 9)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معطل شدن
تصویر معطل شدن
سر گردان شدن بیکار ماندن، منتظر ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
آویزان شدن آویخته شدن، از شغل خود بر کنار شدن کارمند دولت موقتا تا باتهام و رسیدگی بعمل آید
فرهنگ لغت هوشیار
کسی یا چیزی را پسندیدن اعجاب کردن: چون شیر سخن دمنه بشنود معجب شد پنداشت که نصیحتی خواهد کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معاف کردن
تصویر معاف کردن
معاف داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معاقب شدن
تصویر معاقب شدن
کیفر یافتن سزای عمل بد خود را یافتن مجازات شدن
فرهنگ لغت هوشیار
رده بستن صف زدن صف آرایی کردن: هر کجا زلف او مصاف زند زشت باشد که نافه لاف زند... (حدیقه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مضاعف شدن
تصویر مضاعف شدن
دو چند گشتن دو برابر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصادف شدن
تصویر مصادف شدن
رو به رو شدن بر خورد کردن روبرو شدن برخورد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
سر افراز شدن بزرگی یافتن تر شدن، هزینه بان شدن، سر پرست شدن بر گماشته شدن سرافراز شدن شرف یافتن: و هم آن شب بشرف حریفی مشرف شد، از جایی مرتفع مسلط شدن، مباشر شدن ناظر گردیدن، ناظر هزینه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشعوف شدن
تصویر مشعوف شدن
شاد شدن خوشحال گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
ضدیت کردن خلاف ورزیدن: و منصور بن جمهور مخالف شد، . . بنگرید به مخالفت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجاب شدن
تصویر مجاب شدن
پاسخ شنیدن و قبول کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متصف شدن
تصویر متصف شدن
زابدار شدن فروزه دار گشتن صفتی پذیرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکلف شدن
تصویر مکلف شدن
((~. شُ دَ))
انجام کاری را به عهده گرفتن، به سن بلوغ رسیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معارض شدن
تصویر معارض شدن
((~. شُ دَ))
مقابل شدن، مانع گشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معاف کردن
تصویر معاف کردن
((~. کَ دَ))
گذشت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معاف کردن
تصویر معاف کردن
Exempt
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از معاف کردن
تصویر معاف کردن
exonérer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از معاف کردن
تصویر معاف کردن
isentar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از معاف کردن
تصویر معاف کردن
befreien
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از معاف کردن
تصویر معاف کردن
zwalniać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از معاف کردن
تصویر معاف کردن
освобождать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از معاف کردن
تصویر معاف کردن
звільняти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از معاف کردن
تصویر معاف کردن
vrijstellen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از معاف کردن
تصویر معاف کردن
eximir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از معاف کردن
تصویر معاف کردن
esentare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از معاف کردن
تصویر معاف کردن
छूट देना
دیکشنری فارسی به هندی